صبح خدا ميدونه با چه فلاكتي ساعت ٦ بيدار شدم! بعد بدو بدو رفتيم سر كلاس ٧ ونيم.
استاد ادبيات(كه خيليم آدم خوب و بامزه اي بود علي رغم اينكه باباش هفته پيش فوت شد) ساعت ٨ و ربع اينا
گفت پاشين برين كلاس تمومه:/// حالا من دارم حرص ميخورم :/// اين همه كوبيديم اومديم بعد تعطيل؟
خلاصه . من يه آبميوه خوردم تو اون فاصله كه شديدا باعث دل دردم شد..
و بر خلاف عادت معمول كه اصلا بيرون دستشويي نميرم، مجبور شدم يه ربع قبل كلاس دوممون برم دسشويي..
تو اون طبقه كه ما هستيم فقط يه دستشويي هست اونم روش نوشته مخصوص آقايان:/
مام فك كرديم حتما ميشه به طور مختلط ازش استفاده كرد و با دوستم خواستيم بريم. اول من رفتم .
يهو احساس كردم صداي اهن و اوهون پسرا مياد:///
اومدم بيرون ديدم واااي :// پسراي كلاس تو صفن
برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۶ آذر ۱۳۹۸ساعت:
۰۲:۲۴:۵۲ توسط:jak موضوع:
نصفه شبي بيدار ميشم عين اون استيكر پرويز پونه كه نشسته رو تخت و مثلا از خودش ميپرسه
"يعني الان آدم فضاييا چيكار مي كنن؟"
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۶ آذر ۱۳۹۸ساعت:
۰۲:۲۴:۵۱ توسط:jak موضوع:
يادم رفت اينو بگم.
ديروز با بچه ها جمع شديم و بعد ناهار فيلم هزارتوي پن رو ديديم به كارگرداني گيرمو دلتورو.
بايد بگم فيلم قشنگي بود . زبان اصلي بودنش هم يه لطف ديگه اي داشت با اين كه تقريبا چيزي
از اسپانيايي سرمون نميشد.
قبل از اين فيلم the shape of water رو ديده بودم از اين كارگردان كه اونم يه چيز تخيلي و
قشنگي بود..
نميتونم بگم كدوم بهتر بود. چون به نظرم اون حال و خاطره اي كه موقع ديدن فيلم داري هم روي
تجربه ت موثره.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۶ آذر ۱۳۹۸ساعت:
۰۲:۲۴:۵۰ توسط:jak موضوع:
با تو تقديرم گره خورد
با يه مشت اما و اي كاش
بعد من مراقب اون
خنده هاي لعنتيت باش!
بعد من فكر خودت باش
غصه رسم روزگاره
ما چه باشيم چه نباشيم
زندگي ادامه داره.
+نميدونم آيا همچين ديدگاهي خوبه يا نه؟ اين كه زندگي ادامه داره بعد از هر اتفاق غمگيني؟
درست مثل آخرين سكانس فيلم لالالند.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۶ آذر ۱۳۹۸ساعت:
۰۲:۲۴:۴۹ توسط:jak موضوع:
اين هم اتاقيم منو ديوونه كرده ها:///
ديروز كه تماس ويديويي گرفت با مامانش، من عمدا رفتم بيرون كه مثلا رفتم دستشويي، نميخواستم موقع صحبتشون اونجا باشم.
بعد اومدم تو ، مامانش دوباره زنگ زده كه رها برگشت ؟ ميگه آره. ميگه قربونت برم فك كردم تنها موندي الان حوصله ت سر رفته:/
بعد باباش ميگه رها برگشت؟ تنها نموني عزيز دلم
بعد مامان بزرگش: دوستت برگشت؟ فدات شم
بابا بزرگش (تركي): دوستون گلدي؟ ته قالما (دوستت اومد؟ تنها نمون)
بعد مامانش ميگه بده با رها صحبت كنم! ويديويي! اصلنم نميگه ها شايد من متمايل نباشم.
ميگه رهااا دختر منو تنها نذار ها! كجا رفته بودي!! ميگم بابا رفته بودم دست و صورتمو بشورم!!!
الان دختر خانومشون چي ميگه به من؟
ميگه چهارشنبه ميخوام برم دانشگاه تهران از اونجام ميرم خونه دوستم بمونم تا جمعه نميام
برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۶ آذر ۱۳۹۸ساعت:
۰۲:۲۴:۴۹ توسط:jak موضوع:
موزيك ويديوي بابك جهانبخش خوب بود.
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۶ آذر ۱۳۹۸ساعت:
۰۲:۲۴:۴۸ توسط:jak موضوع:
هم اتاقيم دائم ويديويي با خانواده ش صحبت مي كنه.. صدا تا ته.
اون وقت من يه تماس معمولي رو هم ميرم بيرون صحبت مي كنم!
اينجوري معذبم..
+ارتباطش با خانواده ش برام عجيبه. خيلي با هم خوب و صميمي ان،
قربونت برم، فدات شم، مي بوسمت ، عاشقتم، فلانم، خلاصه از اين چيزها.
اون وقت من: ها؟ باشه. اوكي . خيله خب. نه درس ميخونم. باشه ميخورم.
برچسب: ،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۶ آذر ۱۳۹۸ساعت:
۰۲:۲۴:۴۷ توسط:jak موضوع:
ميان آبم و در آب، آتش افروزم..
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۶ آذر ۱۳۹۸ساعت:
۰۲:۲۴:۴۶ توسط:jak موضوع:
زنگ زدم به مامان يه چيز خيلي مسخره و چرت بگم نميدونم رو مود نبود يا چي
يهويي ديدم همينجوري داره سرم داد ميزنه. منم دوستم كنارمه هي ميگم مامان باشه آروم. باشه داد نزن. ولش.
خلاصه هم منو گريه انداخت هم ميدونم الان خودش داره گريه مي كنه.
هعي
برچسب:
،
ادامه مطلب
بازدید:
+ نوشته شده:
۲۶ آذر ۱۳۹۸ساعت:
۰۲:۲۴:۴۶ توسط:jak موضوع: